نویسنده مقاله: رویا نیکپور لینک پروفایل نویسنده: https://lumiereartschool.com/profile/roya نویسندگی امریست انسانی، والا و مهم؛ همانطور که ادبیات یکی از بخشهای مهم هنر به شمار میرود و هدف والای هنر، چیزی بهجز تعالی نبوده است. در مقاله قبل، تفاوت قصهگو و نویسنده بهعنوان هویتی پویا و مفهومی گسترده را بررسی کردم؛ در این مقاله قرار است پدیدهای نوظهور را بررسی کنم. با ورود هوش مصنوعی و خدمات بسیار آن برای همه مشاغل، نویسندگی هم از آن دسته شغلهاییست که تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته و هماکنون در جهان شاهد نویسندگانی هستیم که ایده خود را به هوش مصنوعی داده تا آن را برایشان بنویسد؛ لذا خودشان نقشی در پروسه خلق اثر ایفا نکردهاند. در دوران معاصر که هوش مصنوعی به سرعت در حال فراگرفتن تمامی جنبههای زندگی انسانیست، سوالی مهم در حیطه ادبیات و هنر مطرح شده است: آیا هوش مصنوعی میتواند نویسنده باشد؟ میتواند اثری خلق کند که با آثار نویسندگان بزرگ تاریخ همتراز باشد؟ و در نهایت، یک نویسنده تا چه حد اجازه بهرهگیری از هوش مصنوعی برای اثر خود را دارد؟ دو سوال اول، هر چند جالب و قابل تامل، اما پاسخی روشن دارند: نه. هوش مصنوعی نمیتواند نویسنده باشد. نویسندگی چیزی بیشتر از فرایندی مکانیکی از کنار هم قرار دادن کلمات و جایگذاری استعارههای مختلف است. هنر نویسندگی و ادبیات، جوششیست فعالانه از احساسات انسانی، شعفی بینظیر برای کسی که خود را در موقعیتی پیدا میکند که جز نوشتن چارهای ندارد. انعکاسیست از تجربیات زیسته و نمایش دیدگاه منحصر به فردیست که تنها از روح و ذهن انسان نشات میگیرد. نویسندگی چیست؟ نویسندگی در نگاهی سطحی، ممکن است صرفا مجموعهای از مهارتهای زبانی و بازی با کلمات به نظر برسد: داشتن تسلط بر قواعد دستور زبان، آشنایی با ساختار داستانی همچون پلاتریزی، شخصیت پردازی، اوتلاین نویسی و ایده پردازی و...، توانایی انتخاب واژگان مناسب، توانایی صحنهپردازی و توصیف و شناختن آرایهها و شیوههای نگارشی. با این حال، واقعیت این است که نویسندگی، بسیار فراتر از صرف مهارتهای زبانی است. این هنر، بدون شک در قلب تجربههای زیسته و عواطف انسانی ریشه دارد. کافی است به آثار نویسندگان بزرگ در حیطه ادبیات نگاهی بیندازیم. مسخ، نوشته فرانتس کافکا، داستان مردی است به نام گرگور سامسا که روزی از خواب بیدار شده و میبیند تبدیل به حشرهای غول پیکر شده است. در نگاه اول این تمام سیر داستانی ست اما مسئله از جایی عمیق شده که تمام شخصیتها و اتفاقات به هویت نمادی درآمده و داستانی متفاوت را روایت میکنند. داستانی به ظاهر تخیلی با لایههای عمیق بازتاب روانی و احساسی انسانها، احساس از خود بیگانگی، حس اضطراب و بحران هویتی که کافکا در طول زندگیاش تجربه کرده بود. اما آیا هوش مصنوعی میتواند چنین احساسی را درک کند؟ آیا میتواند حس عمیق وجودی را لمس یا حتی معنایی در پشت داستانها رقم بزند؟ پاسخ واضح است: نه! هوش مصنوعی چه کاری میتواند انجام دهد؟ همانطور که واضح است، هوش مصنوعی در شبیهسازی زبان انسانی بسیار موفق بوده و روز به روز دادههای بیشتری برای بهبود خود میآموزد. این فناوری میتواند به شیوهای بنویسد که از نظر فنی و ساختاری بینقص به نظر برسد. اگر شما از الگوریتم یک هوش مصنوعی بخواهید تا داستانی درباره خیانت یا انقلاب به شما تحویل دهد، احتمالا داستانی با شخصیتهای معقول و قابل باور، دیالوگهایی منسجم، پلاتی منطقی و فضاسازی و صحنهپردازیهای معقول به شما تحویل خواهد داد. اما این همان نویسندگی نیست. همانطور که در مقالهی «نویسنده کیست؟ هنر، اندیشه و آزادی!» اشاره کردم، افراد به صرف قصهگویی خود، نوشتن یا حتی در مراحل بالاتر مانند چاپ کتاب، نمیتوانند هویت «نویسنده» را به خود نسبت دهند. «نویسندهی واقعی نه تنها سازندهی داستان و روایت، بلکه جستجوگر، متفکر و خالق جهانهایی نوین است. نویسنده هویتیست که میان رشتههای مختلف علم و هنر پل زده و با شناخت عمیق از خود و جهان پیرامونش، اثری ماندگار خلق میکند. قصهگو برای کسب هویت نویسنده، چارهای بهجز جستجوگر بودن و یادگیری ندارد چرا که باید به تمامی علوم و هنرهای بین رشتهای مسلط شود. به راستی نویسنده بدون دانشی از تاریخ رمان، تاریخ اندیشه، فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی و زیباییشناسی چه کسی میتواند باشد؟» «نویسندهی واقعی نه تنها سازندهی داستان و روایت، بلکه جستجوگر، متفکر و خالق جهانهایی نوین است. نویسنده هویتیست که میان رشتههای مختلف علم و هنر پل زده و با شناخت عمیق از خود و جهان پیرامونش، اثری ماندگار خلق میکند. قصهگو برای کسب هویت نویسنده، چارهای بهجز جستجوگر بودن و یادگیری ندارد چرا که باید به تمامی علوم و هنرهای بین رشتهای مسلط شود. به راستی نویسنده بدون دانشی از تاریخ رمان، تاریخ اندیشه، فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی و زیباییشناسی چه کسی میتواند باشد؟» داستانی به نویسندگی یک ابزار هوش مصنوعی، فاقد جوهره انسانی خواهد بود. هوش مصنوعی قادر به تفکر مستقل نیست و توانایی ادراک و احساس تجارب مختلف عاطفی را ندارد. داستانی به قلم یک هوش مصنوعی، تنها تقلیدی است از آن چیزی که انسانها تجربه میکنند. نویسندگی؛ هنری انسانی هنر از دیدگاه فلاسفه، بازتابی از روح انسان است. نویسندگی نیز به عنوان یکی از اشکال هنر، تجلی نگاه منحصر به فرد نویسنده به زندگی و تجارب زیسته خویش است. هر نویسندهای، با استفاده از واژگان خاص خودش بخشی از وجود خود را در اثرش به نمایش میگذارد. در کتاب بینظیر صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز، نویسنده با خلق دنیای جادویی ماکوندو، دیدگاه خود درباره تاریخ، اسطوره، و جامعه را به خواننده منتقل میکند. همچنین میخائیل بولگاکف در اثر خود «مرشد و مارگاریتا» که یکی از پیچیدهترین و شگفتانگیزترین آثار قرن بیستم به شمار میرود، نه تنها از تکنیکهای روایی منحصربهفرد بهره میبرد بلکه بازتاب عمیق اندیشهها و تجارب نویسنده است. بولگاکف با استفاده از شخصیتهایی مانند ولند (شیطان)، مرشد و همچنین مارگاریتا، در لایههای مختلف داستان به موضوعات مختلفی مانند عشق، قدرت، حقیقت و سرنوشت میپردازد. این اثر، مانند اکثر آثار بزرگ جهانی، نتیجه تجربیات احساسی خود نویسنده است که این رمان را در شرایط خفقانآور رژیم استالین نوشته است. زمانی که سانسور، آزادی بیان را محدود کرده بود. چنین آثاری که از قلب نویسنده، و از نیاز شدید وی به نوشتن برآمده باشند ادبیات و مفهوم عمیق «نویسنده» و «نویسندگی» را تشکیل میدهند. هوش مصنوعی قادر به خلق چنین اثری نبوده و نخواهد بود. الگوریتمها فاقد چیزی هستند که مارکز، بولگاکف و تمام نویسندگان حقیقی جهانی آن را دارا هستند: تخیل انسانی، تجربه زیسته، و توانایی ترکیب این دو برای خلق جهانی بیهمتا. نویسنده واقعی، نگاهی منحصربهفرد به جهان پیرامون خود دارد. این نگاه در طول زندگی و از طریق تعامل با جهان، انسانها و تجارب شکل میگیرد. مثلا در بینوایان اثر ویکتور هوگو، نویسنده دیدگاهش در رابطه با عدالت اجتماعی و رستگاری را در سراسر داستان منعکس کرده است. هوش مصنوعی فاقد چنین دیدگاهی بوده و آنچه که تولید میکند، صرفا ترکیبی از دادههایی است که در اختیارش گذاشتهاند. خیانت به هنر نویسندگی نویسندهای که نوشتن اثرش را به هوش مصنوعی میسپارد، در واقع از مسئولیتهای خلاقانه خود شانه خالی کرده است. چنین نویسندهای دیگر هنرمند نیست، بلکه تنها گاربردی است که از یک ابزار استفاده کرده است. نویسندگی فرآیندی است که نیازمند تلاش، تفکر، نوشتن و بازنویسیهای زیاد، و خلاقیت فراوان است. فرآیندی سخت و گاها طاقتفرسا مخصوصا اگر فرد دچار انسداد نویسندگی شود، اما سپردن این فرآیند به هوش مصنوعی، صرفا فرار از مسئولیت خلاقیت، و خط زدن لقب نویسنده از روی نام فرد میباشد. نویسندگی سفری به درون روح انسان است؛ فرصتی برای کشف ناخودآگاه و ذهن و روح و قلب انسانی در قالب کلام. نویسنده واقعی کسی است که جرات کرده و به این سفر میرود، دردها و تفکرات خود را بررسی میکند و آنها را در قالب داستان به اشتراک میگذارد. در مقابل، هوش مصنوعی تنها ابزاری است که میتواند فرآیند نویسندگی را شبیهسازی کند، اما هرگز نمیتواند روح نویسندگی را درک کند. اگر میخواهید نویسنده باشید، فقط قلم به دست بگیرید و بنویسید. ساده نیست، با چالشهای فراوانی مواجه خواهید شد و در مواقع زیادی به توانایی یا استعداد خود شک خواهید کرد، اما تنها راه نویسنده بودن، همان نوشتن است. به جای فرار از چالشها با آن روبرو شوید چون نویسندهی واقعی، از دل تلاشها و خلاقیتش سر برمیآورد.