ما دوتا عاشق بودیم. عاشقهای دور افتاده از معشوق؛ اما روحمون پر میکشید برای هنری که نه تنها تو رگهامون جاری بود، بلکه قلب تپندهی زندگی جفتمون بود.
یه شب تابستونی، ایدهی لومیر اومد تو سرمون.
اون زمان دوتا دختری بودیم که رویاهای بزرگ اما دستهای خالی داشتن.
من و رویا، رعنا و من، دست همدیگه رو گرفتیم بهجاش و سعی کردیم از عشقی که توی قلبمونه، نور بسازیم و بتابونیمش توی زندگی هر کسی که دوست داره در مسیر علاقههاش باشه ولی به هر دلیلی نمیتونه.
نمیخواستیم خورشید باشیم، نمیتونستیم که خورشید باشیم! به جاش تصمیم گرفتیم شمع کوچیکی روشن کنیم و برای کسایی که میخوان هنر رو تو هر سطحی تجربه کنن، مسیر رو روشن کنیم!
لومیر یعنی نور
نور در تاریکی…
نور هنری که میتونه به زندگی هر کسی بتابه، فقط کافیه دست کودک درونش رو بگیره و اجازه بده قلبش باهاش صحبت کنه تا خلاقیتش شکوفا بشه.
قرار شد به همدیگه کمک کنیم، دست هم رو بگیریم، توی دنیای جادو برقصیم و راههای سحرآمیز مخفی رو به دنیاهای شگفتانگیز پیدا کنیم و برای آدمهای دیگه روشنشون کنیم و یاد بگیریم که چطور هنر رو تو زندگیمون جاری کنیم.
لومیر یعنی نور
نور در تاریکی
نور رویا و رعنا،
و امیدواریم که نور لومیریها. 🕯️🤎