نویسنده مقاله: آیدا بسطامی
لینک پروفایل نویسنده:
https://lumiereartschool.com/profile/ayda/
در دنیای ادبیات، برخی قصهها به طرز شگفتآوری همیشه زنده ماندهاند؛ مانند رودخانهای که به رغم گذشت زمان، همچنان جریان دارد و در برههای از تاریخ تفسیرهای جدیدی از آن به دست میآید. توانایی این داستانها برای بازنوشته شدن و همواره نو ماندن، هنری شگرف را میسازد که در ادامه به توضیحات مفصلی راجع به آن خواهیم پرداخت.
«بازگو کردن داستانها» یا «ریتلینگ» پلیست میان جهان اساطیر و قصههای کهن، با تخیل نویسندههای تازهنفس. این هنر، از چشمهی بیپایانِ افسانهها و روایتهای باستانی منشاء میگیرد و به نویسندگان فرصتی میدهد تا در آینهی آنها، بازتابی دگرگون، اما آشنا از قصههای کهن خلق کنند. قصههایی که گویی برای همیشه در تار و پود زمان گره خوردهاند.
«ریتلینگ» چیست؟
در حقیقت، این هنر، بازسازی و بازگویی دوبارهی قصههاست، اما نه شبیه به یک بازگویی ساده؛ بلکه همچون نقشونگاری نو بر صفحهای که شاید بارها تصویر پیشینیان بر آن نقش بسته باشد. ریتلینگ، تلفیق اصالت و نوآوریست، که به روایتهای جاودان، رنگوبویی نو میبخشد و در عین حال، به هویت آنها احترام میگذارد. نویسنده در اینجا نه تنها قصهای آشنا را نقل میکند، بلکه روح خویش را در دل آن جای میدهد، تا قصهای دوباره زاده شود؛ قصهای که از آن اوست، اما همچنان به اصلِ خود وفادار است.
حالا، چه قصههایی بیش از همه سزاوار این هنرند؟ پاسخ شاید هر روایتی باشد که با گذر زمان همچنان در جان مردمان جاری است؛ اما چهار گونه داستاناند که بیش از دیگران، راه را برای این بازآفرینی خلاقانه هموار میسازند:
«افسانهها و قصهها»
قصههای پریان و افسانهها، همواره گنجینهای بیپایان برای ریتلینگ بودهاند. این روایتها که از دل فرهنگها و نسلها برخاستهاند، بستری نیکو برای جانبخشی دوباره هستند؛ گویی که جادوی دیرینهشان هنوز هم جرقهای در دل نویسندگان روشن میکند. در بازگویی این قصهها، نویسنده میتواند بیحد و مرز در جهان شگفتیها و تخیلات پرسه بزند، و در عین حال از ساختاری بهرهمند شود که مردم، به آنها همچون بخشی از خاطرهی جمعی خویش دل بستهاند.
بدیهی است که از هر قصه و افسانهای، نسخههای متفاوتی به گوشمان خورده باشد. این تغییرات حاصل عبور از دل زمان و روایت نسلهاست؛ گویی که داستانها در این مسیر بارها دستخوش بازگویی و دگرگونی شدهاند. شاید ورود به این حوزه دلهرهآور به نظر برسد، اما افسانههای پریان و قصههای کهن، بستری بینظیر برای تجربهی ریتلینگ فراهم میکنند.
«اساطیر»
اساطیر، روایتهای جاودانهای هستند که در بطن هر قوم و فرهنگی، ریشه دواندهاند. اسطورهها به سان خمیرمایهی آرزوها، هراسها، و جستجوی بشر برای درک جهاناند. در ریتلینگ و بازنویسیِ این افسانههای باستانی، نویسنده فرصتی مییابد تا با سرگذشتهای نیمهخدایی و شگرف، قصهای نو آفریند که همچنان یادآور عظمت و رازآلودگی دنیای کهن است. اگر با داستانهای اساطیری آشنایی ندارید، میتوانید در این سفر پررمز و راز، از کارگاههای آموزشی آکادمی لومیر بهره ببرید. همچنین توصیه میکنم که از افسانههای کهن سرزمین خودمان، ایران بزرگ شروع کنید.
از آثار نمونه در این سبک میتوان به “نغمه آشیل”، “سیرسه”، “دختر مهتاب” و “دختری که در اعماق دریا افتاد” اشاره کرد که هر یک، بازخوانی از اساطیر هستند.
«نمایشنامههای شکسپیر»
شکسپیر، استاد بیهمتای نمایشنامهنویسی، روایتهایی آفریده که در گذر زمان همچنان نفس میکشند و زنده ماندهاند. بازآفرینی آثار شکسپیر، فرصتیست برای تجربهی تلخیها، عشقها و تراژدیهایی که هرگز رنگ کهنگی به خود نمیگیرند.
تا به امروز، هزاران بازآفرینی و اقتباس از نمایشنامههای شکسپیر در دنیا به وجود آمده است؛ برخی با موفقیتهای شگرفی روبهرو شدهاند و برخی دیگر در پس پیشگوییهای نافرجام خود دفن شدهاند. در واقع، این شما هستید که سرنوشت هر اقتباس را رقم میزنید، به شرط آنکه توانایی این را داشته باشید که از گنجینه بیپایان شکسپیر استفادهای شایسته و هنرمندانه ببرید.
شاید بهنظرتان عجیب بیاید که چگونه میشود از تراژدیهایی چون «مکبث» یا کمدیهای تیزهوشانه شکسپیر بازآفرینیای نو و جذاب ساخت. بگذارید این مسئله را با مثال واضحی برایتان باز کنم. سریال «زخم کاری»، که احتمالاً بیشتر شما با آن آشنا هستید، در فصل اول خود، دقیقاً یک ریتلینگ استادانه از تراژدی «مکبث» را به نمایش میگذارد.
اما قبل از آنکه به اصل مطلب بپردازیم، بیایید به خلاصهای از داستان «مکبث» نگاه کنیم. این تراژدی به واقع از رویدادی تاریخی در اسکاتلند الهام گرفته که شکسپیر با چنان نبوغی آن را به نمایش گذاشته که هنوز هم پس از قرنها بر اذهان تاثیر میگذارد. در این داستان، مکبث، ژنرال شجاع و دلیری از اسکاتلند است که در کنار یار همیشگیاش، بانکو، در نبردی خونین با نروژ به پیروزیهایی عظیم دست پیدا میکند. در مسیر بازگشت از جنگ، این دو به سه جادوگر برخورد میکنند که برای مکبث و بانکو پیشگوییهایی اسرارآمیز دارند. برای مکبث، اولین پیشگویی این است که او به مقام حکمرانی ولایت کادور دست خواهد یافت و در نهایت پادشاه اسکاتلند خواهد شد. و به بانکو نیز گفته میشود که نسل او، پادشاهان آینده اسکاتلند خواهند بود.
این پیشگوییها در دل مکبث وسوسهای شیطانی میافکند. وقتی قاصدی از سوی پادشاه دانکن میآید و به مکبث خبر میدهد که بهخاطر دلاوریهایش به مقام حکمرانی کادور منصوب شده است، مکبث بیاختیار به این فکر میافتد که شاید دیگر پیشگوییها هم به حقیقت بپیوندند. اینجا است که وسوسهای مرگبار او را به فکر قتل پادشاه دانکن میاندازد. لیدی مکبث، همسر او نیز با دسیسههایی تاریک و شیطانی او را به انجام این کار تحریک میکند.
با قتل دانکن، مسیر مکبث به سوی پادشاهی هموار میشود، اما داستان پیچیدگی خود را حفظ میکند. برای جلوگیری از تحقق پیشگوییهای بعدی، مکبث دستور قتل بانکو را صادر میکند. اما اینبار بخت با او یار نیست؛ پسر بانکو فرار میکند و در نهایت در نبردی تن به تن، مکبث شکست میخورد. لیدی مکبث نیز دچار جنون شده و در نهایت خودکشی میکند.
حالا بیایید به سریال «زخم کاری» توجه کنیم. آیا چیزی در این داستان آشنا به نظر نمیرسد؟ بله! همان خمیرمایهی داستان «مکبث» در این سریال نیز بهوضوح دیده میشود. شخصیت مالک در این سریال درواقع همان مکبث است، لیدی مکبث در چهره سمیرا حضور دارد، پادشاه دانکن در قالب ریزآبادی بهتصویر کشیده شده و دیگر شخصیتها دقیقاً به شکلی خلاقانه با نقشهای نمایشنامهی شکسپیر تطبیق یافتهاند.
اگر کمی بیشتر دقت کنید، متوجه میشوید که در این ریتلینگ، همهچیز در جای خود قرار گرفته است. در حقیقت، وقتی شما تصمیم میگیرید اقتباسی از یک نمایشنامهی شکسپیر بسازید، عملاً یک طرح کلی و ساختار از پیش تعیینشده دارید. حالا این شما هستید که باید به شخصیتها جان دهید، پلات را با هوشمندی بنویسید و اگر خواستید، تغییراتی نیز ایجاد کنید. شاید بخواهید پایان را متفاوت بنویسید، یا شاید بخواهید شخصیتهای جدیدی به داستان اضافه کنید، یا حتی جهتگیریهای مختلفی به آن بدهید. این همان هنر خلق یک داستان تازه یا «ریتلینگ» است.
فصل دوم «زخمکاری» نیز ریتلینگی از تراژدی «هملت» است که تطابق را به خودتان واگذار میکنم تا آن را کشف کنید.
«رمانهای کلاسیک»
رمانهای کلاسیک، گنجینهای هستند که به دست نویسندگان چیرهدست آفریده شدهاند و همچنان در ذهن خوانندگان زندهاند. نیل گیمن در «کتاب گورستان» از داستان کلاسیک «کتاب جنگل» بهره میگیرد؛ با این تفاوت که به جای جنگل، این بار گورستانی مملو از ارواح، محل زندگی پسربچهای یتیم است. این رمانها به نویسندگان این امکان را میدهند که با استفاده از ساختار و مضمون، قصهای نوین خلق کند و در عین حال به میراث ادبیات کلاسیک ادای احترام کند.
«جمعبندی»
هنر ریتلینگ یا بازآفرینی داستانها، مسیری است که امکان پیوند میان قصههای کهن و افسانهها با تخیل نویسندگان معاصر را فراهم میآورد. از افسانهها و اساطیر تا نمایشنامههای شکسپیر و رمانهای کلاسیک، هر کدام بستری غنی برای خلق روایتهای تازه و همزمان حفظ اصالت داستانها بهشمار میروند. این بازآفرینیها نه تنها به ادبیات جان تازهای میبخشند، بلکه به خوانندگان نیز فرصت میدهند که با دیدگاهی نو، دوباره در عمق قصههای ماندگار فرو روند و از جذابیتهای آنها بهرهمند شوند.