در دفاع از ادبیات گمانه‌زن

نویسنده : آیدا بسطامی

لینک پروفایل نویسنده: https://lumiereartschool.com/profile/ayda/

 

ادبیات گمانه‌زن: خیال ابزاری برای اندیشه و تفکر

ادبیات گمانه‌زن (Speculative Fiction) چترواژه‌ای است که در نخستین نگاه، ممکن است صرفاً واژه‌ای مترادف با خیال‌پردازی به نظر برسد؛ اما در معنای دقیق‌تر، این ادبیات مفهومی بسیار پیچیده‌تر و فراگیرتر است! این چترواژه، ژانرهای فانتزی، علمی‌تخیلی، وحشت و به عقیده‌ای برخی صاحب‌نظران، جنایی و معمایی می‌شود. در تعریف تزوتان تودوروف (Tzvetan Todorov) نظریه‌پردار و منتقد مشهور ادبیات، داستان شگرف (Fantastic)  لحظه‌ای است که مخاطب میان دو احتمال معلق می‌ماند : آن‌چه رخ داده است، از دنیای واقعی‌ است یا دنیایی فراتر از آن؟ اما آن‌چه که امروز ما تحت عنوان ادبیات گمانه‌زن می‌شناسیم، فراتر از این توضیح است. این ادبیات نه تنها واقعیت را زیر سوال می‌برد، بلکه در برخی آثار، آن را به طور کامل بازآفرینی می‌کند. و خواننده را با پرسش‌های مهم روبه‌رو می‌کند : اگر عدالت نابود شود، اگر تکنولوژی انسانیت را بی‌معنا کند، اگر مرگ پایان انسان نباشد و… چه رخ خواهد داد؟

برای درک عمیق‌تر ادبیات گمانه‌زن، لازم است که سه شاخه‌ی اصلی آن را مورد بررسی قرار داد.

1- فانتزی

این ژانر جهانی دیگر را می‌سازد؛ البته نه برای گریز از واقعیت، بلکه برای بازنگری آن. در دنیایی که قوانین مرسوم مانند فیزیک، تاریخ، سیاست و هر آن‌چه که در دنیای ماست وجود ندارد، نویسنده این فرصت را پیدا می‌کند تا مفاهیمی مانند اخلاق، قدرت، ایمان، هویت و مسائل اساسی دیگر را از نو تعریف کند.

از تالکین (J.R.R.Tolkin) که با ارباب حلقه‌ها اسطوره‌هایی مدرن آفرید، تا مارتین (G.R.R.Martin) که جهان خاکستری وستروس را آینه‌ای برای اخلاق سیاسی معاصر ساخت، فانتزی همواره فراتر از قصه‌پردازی‌هایِ کودکانه بوده‌ است.

2- علمی‌تخیلی

طبق نظر دارکو سووین (Darko Suvin)، علمی‌تخیلی یعنی ژانری که با بیگانه‌سازی شناختی (Cognitive Estrangement) سر و کار دارد. این نظریه بدان معناست که علمی‌تخیلی جهان را دگرگون می‌کند تا جنبه‌هایی از حال را با نگاهی نو ببینیم‌. چه در جامعه‌ای که زبان ابزاری‌است برای سکوت (مانند 1984)، و چه در جهانی که انسان از واقعیت جدا افتاده و حقیقت را در فناوری گم کرده، این ژانر همواره در رابطه با اکنون صحبت می‌کند؛ حتی زمانی که درباره‌ی آینده می‌نویسید.

3- وحشت

این ژانر برخلاف تصور رایج، نه صرفاً در رابطه با ترس، بلکه درباره‌ی مواجه شدن با مرزهای هستی است: مرگ، جنون، از خودبیگانگی. برخی منتقدان  می‌گویند که وحشت، نوعی گسست در فهم ما از جهان ایجاد می‌کند؛ همان نقطه‌ای که نظم از بین می‌رود و بی‌نظمی به وضوح به چشم می‌آید. از فرانکنشتاین اثر مری شلی (Mary Shelley) که علم و اخلاق را رویاروی هم می‌نشاند، تا آثار لاوکرفت (H.P.Lovecraft) که عقلانیت انسان را به چالش می‌کشد، وحشت اغلب با تبار فلسفی خود، غافلگیرکننده‌ترین تأملات را در دل خود پنهان می‌سازد.

در ادامه، هر یک از این ژانرها را با مثال‌های مشخص و تحلیلی بررسی خواهیم کرد.

فانتزی

ژانر فانتزی، برخلاف تصورات رایج عموم مردم، ژانری کودکانه و صرفاً سرگرم‌کننده نیست؛ این ژانر به شیوه‌ای عمیق ریشه در روان، فرهنگ و اسطوره دارد و ابزاری است برای بازسازی جهان، آن‌طور که می‌توانست باشد؛ نه آن‌گونه که هست! در جهانی فانتزی، قوانین فیزیکی و اجتماعی دنیای واقعی مفهوم خود را از دست می‌دهند، تا ذهن بتواند ساختارهای کهن قدرت، اخلاق، دین، هویت و حتی زبان را بازاندیشی کند. یک نویسنده‌ی فانتزی، معمار جهانی است که گرچه تار و پودش با خیال ساخته شده، اما پیوندی عمیق با حقیقت دارد؛ حقیقتی که در دنیای روزمره، اغلب در میان هیاهوی منطق و عرف، نادیده گرفته می‌شود. در ادامه، به بررسی برخی از مهم‌ترین آثار ژانر فانتزی پرداخته می‌شود؛ آثاری که هرکدام، در دل دنیایی غیرواقعی، پرسش‌هایی بنیادین در رابطه با انسان، قدرت، و جامعه طرح کرده‌اند.

1) ارباب حلقه‌ها – جی‌. آر. آر. تالکین

تالکین در میانه‌ی ویرانی‌های جنگ جهانی، با خلق سرزمین میانه و حلقه‌ای که قدرت مطلق می‌بخشد، یکی از بنیادی‌ترین نقدهای قدرت را به تصویر کشید. حلقه، نه نماد شر، که نماد وسوسه است؛ وسوسه‌ی کنترل، وسوسه‌ی نجات جهان به قیمت چیرگی بر آن. تالکین خود می‌گفت: «فانتزی، نه برای فرار، که برای آزادی‌ست.» و همین اثرش، که جهانی بود پر از نژادها، زبان‌ها، و تاریخ ساختگی، تبدیل به بستری شد برای بازآفرینی اسطوره در عصر مدرن؛ اسطوره‌ای که در آن، وفاداری، ازخودگذشتگی، و امید، در برابر فاجعه قد علم می‌کنند.

2) نغمه‌ی یخ و آتش – جورج. آر. آر. مارتین

مارتین، برخلاف تالکین، به‌جای ترسیم نبرد خیر و شر، وارد دنیای خاکستری اخلاقی شد. در وستروس، خیر و شر مطلق وجود ندارد؛ آن‌چه هست، نبرد بی‌پایان قدرت، و بازنمایی سیاستی‌است که هیچ‌گاه با اسطوره‌های ساده‌شده همخوان نیست. مارتین، با استفاده از عناصر کلاسیک فانتزی مانند اژدهایان، جادو، پادشاهان و… به تحلیل تاریخ، سیاست و روان‌شناسی جمعی می‌پردازد. نغمه‌ی یخ و آتش، نه صرفاً داستانی درباره‌ی تخت آهنین، که بازتابی از بی‌ثباتی قدرت در جهان ماست.

3) کوئوت شاه‌کش – پاتریک راتفوس

در دوگانه‌ی «نام باد» و «ترس مرد فرزانه» راتفوس جهانی می‌سازد که در آن، زبان، جادو است. در این اثر، دانستن نام چیزها، به معنای تسلط بر آن‌هاست؛ استعاره‌ای از رابطه میان زبان و واقعیت. شخصیت کوئوت، نه یک قهرمان کامل، بلکه روایتی‌ است از ساختار شکسته هویت، از اسطوره‌سازی خودخواسته، و از فروپاشی درونی انسان. راتفوس، با زبانی شاعرانه و ساختاری پیچیده، مرز میان قصه و حقیقت را از نو ترسیم می‌کند.

برخلاف تصورها، ژانر فانتزی روایتی ساده برای گریز از واقعیت نیست؛ بلکه برای ایجاد نگاه تازه‌ای به واقعیت است. این ژانر، از طریق خلق جهان‌های دیگر، این امکان را به نویسندگان می‌دهد تا ارزش‌ها و ساختارهای جهان ما را در بستری تازه و بی‌واسطه مورد تحلیل قرار دهند. در جهانی که سلطه‌ی رسانه، قدرت، و روایت رسمی روزبه‌روز قوی‌تر می‌شود، فانتزی با گشودن دروازه‌های خیال، به ما یادآوری می‌کند که حقیقت، تنها یکی از روایت‌های ممکن نیست؛ بلکه ممکن است روایتی دیگر، صادق‌تر، همچنان منتظر کشف شدن باشد.

علمی‌تخیلی

علمی‌تخیلی (Science Fiction)، ژانری‌ست که با ابزار علم، مرزهای تخیل را توسعه می‌دهد، اما برخلاف تصور عموم، آینده‌نگر بودنش هدف نهایی نیست. هدف علمی‌تخیلی، به‌ گفته‌ی فیلیپ کی. دیک (Philip K. Dick) ، «ساختن جهان‌هایی است که بتوان در آن‌ها، پرسش‌هایی بنیادین درباره‌ی واقعیت، هویت، و حقیقت را مطرح کرد.»

علمی‌تخیلی تنها یک پیشگویی ساده‌لوحانه نیست، بلکه یک هشدار است؛ جهان‌هایی که در آن‌ها فناوری، قدرت و علم از کنترل انسان خارج می‌شوند، ما را وا‌می‌دارند که به اخلاق، آزادی، و سرنوشت خود در جهان مدرن بیندیشیم.

در این بخش، برخی از آثار شاخص علمی‌تخیلی را از منظر پیام‌های فلسفی‌شان بررسی می‌کنیم. آثاری که نه فقط آینده، بلکه ماهیت انسان را تحلیل می‌کنند.

1) 1984 – جورج اورول

بدون شک یکی از ماندگارترین آثار ژانر علمی‌تخیلیز ۱۹۸۴ است! روایتی هولناک از حکومتی که نه فقط رفتار، بلکه اندیشه را نیز کنترل می‌کند. اورول با خلق مفاهیمی مانند «برادر بزرگ» و… ساختاری را به تصویر می‌کشد که در آن آزادی سرکوب می‌شود و تاریخ مکرراً بازنویسی می‌گردد. به طوری که تشخیص دروغ از واقعیت دشوار می‌شود. پیام مرکزی ۱۹۸۴ این است: اگر زبان دگرگون شود، فکر نیز اسیر خواهد شد. علمی‌تخیلی به سبک اورول، درواقع هشداری‌ست به رسانه‌های دستکاری‌ شده، و مخاطبی که حقیقت را از دروغ بازنمی‌شناسد.

2) فارنهایت ۴۵۱ – ری بردبری

در جهانی که کتاب‌ها سوزانده می‌شوند و دانایی جرم تلقی می‌شود، بردبری هشدار می‌دهد که اگر جامعه‌ای به سرگرمی سطحی بسنده کند، به‌زودی آزادی‌اش را از دست خواهد داد. فارنهایت ۴۵۱، نقدی‌ست بر جامعه‌ی مصرف‌زده‌ای که در آن فکر کردن خطرناک است، و فراموشی، فضیلت تلقی می‌شود.

3) دنیای قشنگ نو – آلدوس هاکسلی

برخلاف دنیای سرکوب‌گر اورول، هاکسلی جهانی را به تصویر می‌کشد که در آن مردم خودشان خواهان اسارت‌ هستند. با کنترل ژنتیکی، و با جامعه‌ای بی‌نیاز از پرسش و درد، انسان‌ها آزادی را با آرامش مبادله کرده‌اند. هاکسلی، شکلی دیگر از کنترل را نشان می‌دهد: کنترل از راه رضایت. این اثر، پرسشی مهم مطرح می‌کند: آیا رفاه، می‌تواند آزادی را توجیه کند؟ و آیا انسان، بدون درد، هنوز انسان است؟

علمی‌تخیلی نه آینده را پیش‌بینی می‌کند و نه تخیل را برای فرار به کار می‌گیرد؛ بلکه در بستر آن‌چه که هنوز اتفاق نیفتاده، درباره‌ی آن‌چه اکنون هستیم سخن می‌گوید. از طریق زبان، فناوری، سیاست، بدن. این ژانر ما را با پرسش‌های بنیادینی مواجه می‌کند که شاید هیچ ژانر دیگری، جرات نزدیک شدن به آن‌ها را نداشته باشد.

وحشت

وحشت ژانری است که با احساس ترس و دلهره آغاز می‌شود، اما با فاش کردن به پایان می‌رسد. نویسنده‌ی ژانر وحشت، تنها یک قصه‌گو نیست؛ جراح روان است که با چاقوی واژگان، پوست واقعیت را می‌شکافد تا آن‌چه زیر آن می‌خزد، یعنی ترس‌ها، عقده‌ها و جنون‌ها را بیرون بکشد.

1) درخشش – استیون کینگ

رمانی درباره‌ی یک هتل تسخیرشده؟ در ظاهر بله. اما در لایه‌های زیرین، درخشش رمانی‌ است درباره‌ی سقوط روان انسان، درباره‌ی اعتیاد، خشونت خانگی، و ناتوانی از فرار از گذشته. جک تورنس، قهرمان داستان، نویسنده‌ای شکست‌خورده و پدری ناکام است که زیر فشار ناکامی‌ها، به یک هیولا بدل می‌شود. کینگ در این رمان، از وحشتِ فراطبیعی به‌عنوان استعاره‌ای برای فروپاشی روانی استفاده می‌کند. هتل «اورلوک» تنها یک مکان نیست؛ تصویری‌ است از ذهن انسان، با اتاق‌هایی که قفل شده‌اند، و خاطراتی که نمی‌میرند.

2) فرانکشتیان – مری شلی

اولین داستان وحشت گوتیگ! فرانکشتاین قصه‌ی مردی‌ست که با دانش، خدای خودش می‌شود؛ اما مسئولیت پدری، اخلاق خلقت، و بهای غرور را نمی‌فهمد. موجودی که دکتر فرانکشتاین می‌سازد، هیولا نیست؛ جامعه، او را به هیولا بدل می‌کند. شلی، در سال ۱۸۱۸، تصویری از آینده‌ای تاریک می‌کشد که در آن علم، بی‌اخلاق می‌شود، و خلق بدون عشق، فقط درد می‌آفریند. این اثر، هم واکنشی‌ است به انقلاب صنعتی، هم پرسشی‌ است از ماهیت انسانیت.

ادبیات وحشت، تنها ابزارِ ترساندن نیست؛ راهی‌ست برای کاویدن حقیقت‌هایی که از گفتنشان هراس داریم. از دل زامبی‌ها و اشباح، وحشتی ژرف‌تر بیرون می‌خزد: وحشت از خودمان.

نتیجه‌گیری

در طول این فصل‌ها، ما در دنیای گمانه‌زن به سفر رفتیم؛ با قهرمانان فانتزی همراه شدیم، به پیش‌بینی‌های علمی‌تخیلی اندیشیدیم، و در دنیای تاریک وحشت جستجو کردیم. اما حالا، در پایان این سفر، سؤال اصلی این است: چرا ادبیات گمانه‌زن این‌قدر قدرتمند است؟

برای یافتن پاسخ، باید نگاه کنیم به آن‌چه از گذشته به‌جا مانده است. آن‌چه امروز به نام گمانه‌زن می‌شناسیم، در حقیقت ادامه‌ای ا‌ست از یک سنت کهن، که از زمان‌های دور در فرهنگ‌های مختلف بشری ریشه داشته است. این سنت، چیزی جز همان داستان‌های افسانه‌ای و اسطوره‌ای نیست که در دل هر فرهنگی، روح انسانیت را بازتاب داده‌اند. پیوند با متون کهن: شاهنامه، کلیله و دمنه، و فلسفه‌ی داستان‌گویی.

ادبیات گمانه‌زن، از نظر ساختار و هدف، نه تنها با متون معاصر بلکه با آثار کهن نیز ارتباطی عمیق دارد. یکی از مهم‌ترین این آثار، شاهنامه است. این اثر حماسی، که داستان‌های فانتزی و افسانه‌ای را با درون‌مایه‌های اخلاقی و فلسفی در هم می‌آمیزد، چیزی جز گمانه‌زنی‌های تاریخی و فرهنگی در شکل حماسی نیست. شخصیت‌هایی چون رستم، سیاوش، و اسفندیار، نه تنها نماد قهرمانانِ فیزیکی بلکه مجسمه‌های ارزش‌های انسانی‌اند. این اساطیر، در واقع، پرسش‌هایی فلسفی و اخلاقی را در دل خود جای داده‌اند که همچنان در ادبیات گمانه‌زن امروز می‌بینیم.

کلیله و دمنه، کتابی که اساساً از افسانه‌های حیوانی تشکیل شده، به‌گونه‌ای نمایانگر درک انسان از سیاست، اخلاق، و روابط اجتماعی است. در این داستان‌ها، حیوانات تنها نمادهایی برای ویژگی‌های انسانی‌اند؛ و این چیزی جز همان رویکرد استعاری و نمادین که در ادبیات گمانه‌زن امروز می‌بینیم، نیست. در واقع، گمانه‌زن‌های امروزی مانند کلیله و دمنه، از طریق استفاده از شخصیت‌های غیرانسانی یا فانتزی، به بازخوانی ویژگی‌های انسانی می‌پردازند و به مخاطب فرصت می‌دهند که خود را در جهانی غیرواقعی اما به شدت مشابه به واقعیت بیابد.

در جهان معاصر، ادبیات گمانه‌زن فراتر از افسانه و سرگرمی رفته است و به ابزاری برای کاوش در پیچیدگی‌های انسانی تبدیل شده است. رمان‌هایی مانند 1984 یا سرگذشت ندیمه با ساختن جوامع دیکتاتوری و سرکوبگر، به بررسی تهدیدهایی پرداخته‌اند که بشر به‌ویژه در دنیای مدرن با آن‌ها مواجه است. این آثار، در حقیقت، به شکافتن مرزهای حقیقت و واقعیت پرداخته‌اند، همان‌طور که در شاهنامه یا کلیله و دمنه، پرسش از حقیقت و اخلاق به طور ضمنی مطرح شده است. به همین شکل، در آثار علمی‌تخیلی و فانتزی معاصر، ما شاهد مواجهه با دنیایی هستیم که در آن حقیقت نه تنها به‌صورت فیزیکی بلکه از طریق ذهن و روان آدمیان ساخته می‌شود. در این زمینه، می‌توان به رمان‌هایی چون فرانکشتاین اثر مری شلی اشاره کرد که در آن‌ها چالش‌های انسانی و فلسفی در دل فضاهای علمی‌تخیلی و وحشت‌گونه بازنمایی می‌شوند.

سرانجام، باید یادآور شویم که ادبیات گمانه‌زن تنها سرگرمی نیست. این ژانر، به‌ویژه در دنیای امروز، به نوعی چشم‌انداز فلسفی و اخلاقی برای انسان معاصر فراهم می‌کند. داستان‌های گمانه‌زن به ما می‌آموزند که نه تنها در گذشته، بلکه در حال و آینده نیز باید به دقت به تفسیر دنیای پیرامون خود بنگریم. به‌عنوان مثال، در کوری اثر ساراماگو، ما شاهد بازسازی یک جامعه‌ی انسانی هستیم که در آن انسان‌ها از دست دادن بینایی خود را تجربه می‌کنند. در این وضعیت، مرزهای اجتماعی، اخلاقی و سیاسی انسان‌ها به طور کامل از هم می‌پاشد. این اثر، همچنان که بر مفاهیمی چون گناه، رنج، و دموکراسی تاکید می‌کند، به‌طور عمیق فلسفی و اجتماعی است.

در پایان، به این نکته باید توجه کرد که ادبیات گمانه‌زن به‌ویژه از نظر فلسفی و اجتماعی، بیش از آن‌که یک سرگرمی کودکانه باشد، عرصه‌ای است برای طرح پرسش‌هایی بنیادین درباره‌ی ماهیت انسان، آزادی، و جامعه. این ژانر، که در آغاز به‌عنوان تخیلی و افسانه‌ای شناخته می‌شد، به ابزاری قدرتمند برای بازتاب واقعیت‌های اجتماعی و سیاسی تبدیل شده است. همان‌طور که شاهنامه و کلیله و دمنه برای تمدن‌های پیشین پیام‌آور اخلاق و حقیقت بودند، امروز نیز ادبیات گمانه‌زن می‌تواند ابزاری برای تأملات عمیق‌تر و پرسش‌گری در مورد وضعیت کنونی بشر باشد. بنابراین، این ژانر باید نه تنها مورد احترام بلکه مورد تحلیل و تفکر جدی قرار گیرد.